بسم الله

یک حس عجیبی بین دل من و حاج آقا هست. حسی که رابط انتقال حرفهای من بهشان است انگار. همیشه انگار هر چیزی که بهش فکر می کردم را حاج آقا می دانشتند و جواب من را می دادند. دیشب که گفتند خیال کنید اسمتان را صدا می کننند و می گویند حسن آقا حسین آقا "خاتون" خانم، قلبم ریخت یکهو. اسم من را یعنی؟ چقدر به روضه نیاز داشتم و چقدر لذت بخش  است روضه های حاج آقا. زنده می شوم. جان دوباره می گیرم. این روزها مدام می پرسیدم از خودم که بدون اون چطور زندگی می کردم؟ و دارم پیدا می کنم دوباره که بدون او چطور زندگی می کرده ام.

آه معجزه های زندگی من، کجا نشسته اید؟ بهتان همین جا نیاز دارم. همین الآن.

هم به حاشا بکشد هم به تماشا بکشد...

آقا ,حاج ,زندگی ,انگار ,چطور ,چقدر ,حاج آقا ,من را ,هم به ,چطور زندگی ,زندگی می

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

کتاب جامع آزمون صلاحیت بالینی رایگان و به روز یادداشت های یک انسان عکس شو تی وی - جدیدترین سریال های کره ای با زیرنویس چسپیده آب و آینه آموزش بهینه سازی سایت و سئو(ُSeo) روز شاد Karimi Raw فروشگاه اندرويد و پي سي پارسي seoweb5